مدرسه ی علمیه ریحانة النبی

تهران ، شهرک مارلیک ، خیایان گل مریم ، مسجد جامع خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله)، مدرسه ی علمیه ریحانی النبی(سلام الله علیها)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۱
آبان
۹۲

افسران - می‌خواهم به آنان نشان دهم


روایاتی از سیره اباعبدالله وکلام ایشان :

عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَن اَبیهِ علیهم‏السلام: إنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلیٍّ علیهماالسلام کانَ یَزُورُ قَبْرَ الْحَسَنِ بْنِ عَلیٍّ علیهماالسلام کُلَّ عَشِیَّةِ جُمُعَةٍ
امام صـادق علیه ‏السلام به نقل از امام باقر علیه ‏السلام فرمود: حضرت حسین بن علی علیهماالسلام هر شب جمعه به زیارت قبر حضرت حسن بن علی علیهماالسلام می‏رفت.
بحارالانوار، ج 10 ص 317

قالَ عَلِیُ‏بنُ‏الْحُسَینِ علیه ‏السلام: أَتَیتُ مَروانَ فَقالَ‏لی: مااسْمُکَ؟ فَقُلت: عَلِیُّ بنُ‏الْحُسَینِ. فَقالَ: ما اسْمُ أَخیکَ؟ فَقُلتُ: عَلِیٌّ. قالَ: عَلِیٌّ وَ عَلِیٌّ ؟! ... ـ قالَ علیه ‏السلام: فَرَجَعتُ اِلی أبی فَأَخبَرتُهُ فَقالَ [الْحُسَینُ علیه ‏السلام]: . . . لَوْ وُلِدَ لی مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لا أُسَمِّیَ اَحَدا مِنْهُمْ إِلاّ عَلیّا.
امام سجاد علیه ‏السلام فرمود: روزی که معاویه مروان حکم را بر مدینه گماشت وبرای جوانان قریش حقوقی معین نمود، من رفتم، مروان اسم مرا پرسید: گفتم: علی گفت: پس اسم برادرت؟. گفتم: علی. گفت: علی و علی؟ (پدرت چه قصدی دارد که نامی جز علی بر فرزندانش نمی‏گذارد؟!.) امام سجاد علیه ‏السلام می‏فرماید: به خانه برگشتم و سخن مروان را برای پدرم بازگو کردم، پدرم فرمود: اگر حتی صدفرزند برایم بود؛ دوست داشتم برهیچ یک نامی جز علی ننهم.
الکافی ج6، ص19

رَوَی الْمَجْلِسیُّ اَنَّهُ: کانَ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ علیهماالسلام یَأْخُذانِ مِنْ مُعاوِیَةَ الاَْمْوالَ فَلایُنْفِقانِ مِنْ ذلِکَ عَلی أَنْفُسِهِما وَلاعَلی عِیالِهِما ما تَحْمِلُهُ الذُّبابَةُ بِفیها
مجلسی روایت می‏کند که: امام حسن و امام حسین علیهماالسلام اموالی را که از معاویه می‏گرفتند حتی به اندازه آنچه مگس با دهانش می‏گیرد برای خود و فرزندان خود خرج نمی‏کردند.
بحارالانوار ج 44، ص 13

قالَ الْحُسَیْنُ علیه ‏السلام لِلحُرِّ بنِ یَزید: لَیْسَ شَأْنی شَأْنَ مَنْ یَخافُ الْمَوْتَ، ما اَهْوَنَ الْمَوْتُ عَلی سَبیلِ نَیْلِ الْعِزِّ وَ إِحْیاءِ الْحَقِّ... اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنی؟ هَیْهاتَ طاشَ سَهْمُکَ وَ خابَ ظَنُّکَ، لَسْتُ اَخافُ الْمَوْتَ، إِنَّ نَفْسی لَأَکْبَرُ مِنْ ذلِک وَ هِمَّتی لَأَعْلی مِنْ أَنْ أَحْمِلَ الضَّیْمَ خَوْفاً مِنَ الْمَوْتِ وَ هَلْ تَقْدِرُون عَلی اَکْثَرَ مِنْ قَتْلی؟
امام حسین علیه ‏السلام به حرّ فرمود: من آن نیستم که از مرگ بترسم، هر مرگی در راه رسیدن به عزّت و احیای حق چه آسان است!... آیا مرا از مرگ می‏ترسانی؟ هیهات که تیرت به خطا رفت و پندارت ناکام ماند، من از مرگ نمی‏هراسم، روحم برتر و همّتم والاتر از آن است که از بیم مرگ زیر بار ستم بروم،
آیا شما به بیشتر از کشتن من توان دارید؟
موسوعة کلمات الامام الحسین: 360

قالَ أَبُوالحَسَن الثانی علیه ‏السلام: کانَ نَقْشُ خاتَمِ الْحُسَیْنِ علیه ‏السلام «إِنَّ اللّه‏َ بالِغُ أَمْرِهِ».
امام رضا علیه ‏السلام می‏فرماید: نقش نگین امام علیه ‏السلام این جمله بود: «إِنَّ اللّه‏َ بالِغُ أَمْرِهِ». (خداوند، فرمان خود را به نتیجه و پایان می‏رساند).
الکافی ج 6 ص 474

قـالَ الحُسَینُ علیه ‏السلام: خَصْمُکَ الْقَوْمُ یا مُعاوِیَةُ، لکِنَّنا لَوْ قَتَلْنا شیعتَکَ ما کَفَّنّاهُمْ وَلاصَلَّیْنا عَلَیْهِمْ وَلاقَبَّرْناهُمْ.
امام حسـین علیه ‏السلام در جواب معاویه که گفت حُـجر و اصحابش را کشته و کفن و دفن کردیم می‏فرماید: ای معاویه، مردم دشمن تواند. ولی ما اگر پیروان تو را بکشیم، آنان را کفن نمی‏کنیم،بر آنان نماز نمی‏خوانیم و به خاک نمی‏سپاریم.
احتجاج طبرسی ص 296

قـالَ الحُسَینُ علیه ‏السلام: أَلا وَإنَّ الدَّعِیَ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ تَرَکَنی بَیْنَ السِّلَّة وَالذِّلَّةِ وَهَیْهاتَ لَهُ ذلِکَ مِنّی، هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ.
امام حسین علیه ‏السلام فرمود: آگاه باشید که زنازاده فرزند زنازاده (ابن زیاد) مرا بین شمشیر آخته و ذلّت مخیّر کرده است. دور باد برای او تسلیم شدن از سوی ما، زیر بار ذلّت و خواری رفتن از ما دور است.
احتجاج طبرسی ص 336

قالَ الْحُسَیْنُ علیه ‏السلام: مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُکُوبِ الْعارِ وَالْعارُ اَوْلی مِنْ دُخُولِ النّارِ
امام حسین علیه ‏السلام(روز عاشورا) فرمود: مـرگ با عـزّت از زندگی ذلیـلانه بـرتر اسـت. مرگ برتر از همراه شدن با عار و خواری است و خواری از ورود در آتش برتر است
موسوعة کلمات الامام الحسین علیه ‏السلام 499، ح289

قالَ الْحُسَیْنُ علیه ‏السلام: وَیْحَکُمْ یا شِیعَةَ آلِ اَبی سُفْیانَ، اِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِیْنٌ وَکُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا اَحْـراراً فِی دُنْیـاکُمْ.
امام حسین علیه ‏السلام فرمود: وای بـر شـماای پیـروان آل سـفیان، اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی‏ترسید، پس حداقلّ در دنیای خودتان آزادمرد باشید.
بحارالانوار، ج 45، ص 51

قالَ الْحُسَیْنُ علیه ‏السلام: لَیْسَ شَأْنی شَأنُ مَنْ یَخافُ الْمَوْتَ، ما أَهْوَنَ الْمَوْتِ عَلی سَبیلِ نَیْلِ الْعِزِّ وَاِحْیاءِ الْحَقِّ، لَیْسَ الْمَوْتُ فی سَبیلِ الْعِزِّ اِلاّ حَیاةً خالِدَةً وَلَیْسَتِ الْحَیاةُ مَعَ الذُّلِّ اِلاَّالْمَوْتَ الَّذی لاحَیاةَ مَعَهُ، اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنی... وَهَلْ تَقْدِرُونَ عَلی أَکْثَرِ مِنْ قَتْلی؟! مَرْحَباً بِالْقَتْلِ فیسَبیلِ‏اللّه‏ِ، وَلکِنَّکُمْ لاتَقْدِروُنَ عَلی هَدْمِ مَجْدی وَمَحْوِ عِزّی وَشَرَفی.
امام حسین علیه ‏السلامفرمود: جایگاه من جایگاه کسی که از مرگ بترسد نیست مرگ در راه عزّت و احیای حقّ چقدر پیش من آسان است، مرگ در راه عزّت چیزی جز حیات جاودانه نیست و زندگی با ذلّت جز مرگ و نیستی که هیچ حیاتی همراه ندارد نیست، آیا مرا با مرگ می‏ترسانید. آیا بیش از کشتن من می‏توانید؟
آفرین به مرگ در راه خدا، ولی شما نمی‏توانید شکوه مرا نابود کنید و عزّت و شرافتم را از بین ببرید.
کلمات الامام الحسین علیه ‏السلام، 360، ح 348

  • ریحانه النبی
۲۱
آبان
۹۲

علامه عظیم ‌الشأن حضرت آیت‌الله حسن ‌زاده آملی ،

جلوی حضرت آقا ( مقام معظم رهبری ) دو زانو نشسته و ایشان را مولا خطاب می‌کنند.

حضرت آقا ناراحت شده و به علامه می‌فرمایند این کار را نکنید.

علامه حسن ‌زاده می ‌فرمایند :

اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کار را نمی‌کردم.



افسران - رفتار علامه حسن زاده آملی در مقابل امام خامنه ای ( خدا حفظشون کنه إن شاءالله )

  • ریحانه النبی
۱۹
آبان
۹۲


عاشورا در کلام امام خامنه‌ای

  

بی‌نظیر بودن و در اوج باقی ماندن حادثه عاشورا

 اساس دین با عاشورا پیوند خورده و به برکت عاشورا هم باقى مانده است. اگر فداکارىِ بزرگِ حسین‌بن‌على علیه‌السّلام نمى‌بود که این فداکارى، وجدان تاریخ را به کلّى متوجّه و بیدار کرد در همان قرن اول یا نیمه‌ى قرن دوم هجرى، بساط اسلام به کلّى برچیده مى‌شد. قطعاً این‌گونه است. اگر کسى اهلِ مراجعه به تاریخ باشد و حقایق تاریخى را ملاحظه کند، این را تصدیق خواهد کرد. چیزى که وجدان جامعه‌ى اسلامى را در آن زمان برآشفت و اسوه و الگویى براى بعدیها شد، همین حادثه‌ى عجیبى بود که تا آن روز در اسلام سابقه نداشت. البته، بعد از آن، نظایر بسیارى پیدا کرد؛ اما هیچ کدام از آن نسخه‌ها، مطابق اصل نبود. امّت اسلام، شهیدان زیادى داد. شهداى دستجمعى داد. اما هیچ کدام به پاى حادثه‌ى عاشورا نرسید. حادثه‌ى عاشورا، در اوج قلّه‌ى فداکارى و شهادت باقى ماند و همچنان تا قیامت باقى خواهد ماند. «لا یوم کیومک یا اباعبداللَّه.»(۱) ما شیعیان، از این حادثه، خیلى بهره برده‌ایم. البته غیر شیعه هم، استفاده کرده‌اند.۱۳۷۲/۰۳/۲۶


خطر برگشت جامعه اسلامی به قهقرا؛ از عبرت‌های عاشورا

در مباحث مربوط به عاشورا، سه بحثِ عمده وجود دارد:
(…)
بحث سوم، درباره‌ى عبرتهاى عاشوراست که چند سال قبل از این، ما این مسأله را مطرح کردیم که عاشورا غیر از درسها، عبرتهایى هم دارد. بحث عبرتهاى عاشورا مخصوص زمانى است که اسلام حاکمیت داشته باشد. حداقل این است که بگوییم عمده این بحث، مخصوص به این زمان است؛ یعنى زمان ما و کشور ما، که عبرت بگیریم.
ما قضیه را این‌گونه طرح کردیم که چطور شد جامعه اسلامى به محوریّت پیامبر عظیم‌الشّأن، آن عشق مردم به او، آن ایمان عمیق مردم به او، آن جامعه سرتاپا حماسه و شور دینى و آن احکامى که بعداً مقدارى درباره آن عرض خواهم کرد، همین جامعه ساخته و پرداخته، همان مردم، حتّى بعضى همان کسانى که دوره‌هاى نزدیک به پیامبر را دیده بودند، بعد از پنجاه سال کارشان به آن‌جا رسید که جمع شدند، فرزند همین پیامبر را با فجیعترین وضعى کشتند؟! انحراف، عقبگرد، برگشتن به پشت سر، از این بیشتر چه مى‌شود؟!
زینب کبرى سلام‌اللَّه‌علیها در بازار کوفه، آن خطبه عظیم را اساساً بر همین محور ایراد کرد: «یا اهل الکوفه، یا اهل الختل و الغدر، أتبکون؟!». مردم کوفه وقتى که سرِ مبارک امام حسین را بر روى نیزه مشاهده کردند و دختر على را اسیر دیدند و فاجعه را از نزدیک لمس کردند، بنا به ضجّه و گریه کردند. فرمود: «أتبکون؟!»؛ گریه مى‌کنید؟! «فلا رقات الدمعه ولاهدئت الرنه»؛ گریه‌تان تمامى نداشته باشد. بعد فرمود: «انّما مثلکم کمثل التى نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا تتّخذون ایمانکم دخلاً بینکم».(۲) این، همان برگشت است؛ برگشت به قهقرا و عقبگرد. شما مثل زنى هستید که پشمها یا پنبه‌ها را با مغزل نخ مى‌کند؛ بعد از آن که این نخها آماده شد، دوباره شروع مى‌کند نخها را از نو باز کردن و پنبه نمودن! شما در حقیقت نخهاى رشته خود را پنبه کردید. این، همان برگشت است. این، عبرت است. هر جامعه اسلامى، در معرض همین خطر هست.
امام خمینىِ عزیز بزرگ ما، افتخار بزرگش این بود که یک امّت بتواند عامل به سخن آن پیامبر باشد. شخصیت انسانهاى غیر پیامبر و غیر معصوم، مگر با آن شخصیت عظیم قابل مقایسه است؟ او، آن جامعه را به وجود آورد و آن سرانجام دنبالش آمد. آیا هر جامعه اسلامى، همین عاقبت را دارد؟ اگر عبرت بگیرند، نه؛ اگر عبرت نگیرند، بله. عبرتهاى عاشورا این‌جاست.
ما مردم این زمان، بحمداللَّه به فضل پروردگار، این توفیق را پیدا کرده‌ایم که آن راه را مجدّداً برویم و اسم اسلام را در دنیا زنده کنیم و پرچم اسلام و قرآن را برافراشته نماییم. در دنیا این افتخار نصیب شما ملت شد. این ملت تا امروز هم که تقریباً بیست سال از انقلابش گذشته است، قرص و محکم در این راه ایستاده و رفته است. اما اگر دقّت نکنید، اگر مواظب نباشیم، اگر خودمان را آن‌چنان که باید و شاید، در این راه نگه نداریم، ممکن است آن سرنوشت پیش بیاید. عبرت عاشورا، این‌جاست.۱۳۷۷/۰۲/۱۸


منبع:ناصرون


  • ریحانه النبی
۱۸
آبان
۹۲
افسران - بصیرت...
  • ریحانه النبی